- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری
به آسـمـان نـرسـم تا هـوایـیام نکـنی کجا روم من اگـر سـامـراییام نکـنی بگو میانِ گـدایانِ خویش جایی هست نگاه بر مَن و بی دست و پاییام نکنی بقیع، پـنجـره فـولاد، کنجِ شـش گوشه خوشم به این دوسه جا هرکجاییام نکنی تمام دلخوشیام خلوتیست کنج سردابت اسیـر این شب سـردِ جـدایـیام نکـنی هنوز از سـفـر اربعـین مـریضِ توأم دوا نـدارم اگـر کــربـلایـیام نـکـنـی نگاه کن به بـزرگی خود ولی نظری بـه طـرزِ نـابـلـدیِّ گــدایـیام نـکـنـی غریبِ شهر مرا کُـشت آتشِ جگـرت مرا بـبـر که بـمـیـرم به خـانۀ پـدرت
: امتیاز
|
مناجات سال نو با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چـشمها پُـرسـش بیپـاسخ حـیـرانیها دسـتها تـشـنـۀ تـقـسـیـم فـراوانـیهـا با گـل زخـم، سر راه تو آذیـن بـستـیم داغهـای دل مـا، جـای چـراغـانـیهـا حـالـیا! دست کـریـم تـو بـرای دل مـا سرپناهی است در این بیسر و سامانیها وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی! ای سرانگـشت تو آغاز گلافـشانیها! فصل تقسیم گل و گندم و لبخـند رسید فصل تقـسیم غزلها و غـزلخوانیها سایۀ امن کـسای تو مرا بر سر، بس! تا پـناهـم دهـد از وحـشت عـریـانیها چـشـم تو لایـحـۀ روشـن آغـاز بـهـار طرح لبـخـنـد تـو پـایـان پـریـشـانیها
: امتیاز
|
مناجات شب یلدایی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شبی که با تو شود طی شبیست یلدائی نـه ایـن دقـایـق بـیمـعــنـی اهـــورائـی وان یـکـاد بـخـوانـیم و در فـراز کـنیـم بـه مـقـدم سـحــر جـمـعـهای تـمـاشـائی حضور مجلس انس است و دوستان جمعند خـدا کـنـد که در این بـزم عشق باز آئی ترنج و تیغ به کـف؛ منـتظر سر راهت نشـسـته یـوسف صدیق، بسکه زیـبـائی کدام دیده ز هجرت گریست این شب را امیـر بـادیـه گـرد، ای خـدای تـنـهـائـی چـگـونه بیتو سـپـر میشـود دقـایق ما بیـا که درب دلـم تـا مـدیـنـه بـگـشـائـی «به رغم مدعـیانی که منع عـشق کنند» جـمال چـهـره تو حـجـتیست زهـرائی
: امتیاز
|
مناجات شب یلدایی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ما چـلـه نـشینِ شبِ یـلـدای ظهـوریم مـا منـتـظرِ نـوبت بـر پـائیِ نـوریـم ما محـو جـمالِ پـسرِ فـاطـمه هـستیم شب زنده نگه دار، به یلدای حضوریم *************** کاش میشد که بـلـندای شب یـلدا را تا خود صبح فقط مست و خمارت باشم *************** وقتش رسیده صبح طلوعت فرا رسد پایان بـده بر این شب یلـدا شتاب کن *************** کـجـایـی یـابـن زهـــرا تـا بــبـیــنـی دو چـشمانم فـقـط بهـر تو جاریست *************** پـائـیـز مـن امـشـب شده بـارانـیتـر از اشـک من آسـمـان، چـراغـانیتر در دیـدۀ مـن کـه از تـو دورم، یـلـدا رنجیست که یک دقیـقه طـولانیتر
: امتیاز
|
مناجات شب یلدایی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شب یـلدایم اگر با تو سحر شد زیباست! به دعای فرج و نام تو سر شد زیباست! ما که خود چـلّـه نـشین تو شدیم آقـاجان این شب چلّه اگر از تو خبر شد زیباست! ما که عمری زدهایم دم زِ فراق تو، اگر بعد از این شامِ سیه خَتمِ سفر شد زیباست! شب نشیـنی و کـنار دِگـران خوب اما... با تو و عشق تو گر جمله سپر شد زیباست
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری
از ما زمیـنـیان به شما آسـمان سـلام مـولای دلشکـسـته امـام زمـان سلام این روزها هزار و دو چندان شکستهای حالا کجـای روضۀ بـابـا نشـسـتهای رخـت سـیاه داغ پـدر کـردهای تـنت قـربـان ریـشههای نـخ شـال گـردنت آماده میکـنی کـفـن و تـربت و لـحـد مرد سـیاه پـوش، خـدا صبرتان دهـد گویا دوباره بیکس و بییار و خستهای این روزها کنار دو بـستر نشـستهای انگـار غـصهدار جـراحـات سیـنهای گاهی به سامـرایی و گاهی مدیـنهای یک بار فکر زهر و دل پُر شرارهای یـک بـار فـکـر واقـعـۀ گـوشوارهای با این که بـر سـرِ پـدرِ دیده بـستهای امـا بـه یـاد مـادر پهـلـو شـکـسـتهای آن مادری که بال و پرش درد میکند هم کتف و شانه هم کمرش درد میکند هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد هم آسـمان روسـریش پُـر ستـاره شد دو ماه و نیم کار حسن مو شکـافی و دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و...
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری
چنانکه درد ز مرهـم جـدا نخواهد شد غـم از نگـاه تو یکـدم جدا نخواهد شد محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد پس از دو ماه عزا در غم پدر زِ تنت دوباره رخت محـرم جـدا نخـواهد شد به سامرا ببری یا نه امشب از چـشمم هـوای ابـری مـاتـم جـدا نخـواهـد شـد دخیل دست من از سامرا جداست ولی دخـیـلِ بـسـتـۀ قـلـبـم جـدا نخـواهد شد غم حسین و غم توست در دل و، دستم از این دو رشتۀ محکم جدا نخواهد شد شهـید شد پـدر تـو ولی از انگـشـتـش به زور خـنجر، خاتم جدا نخواهد شد
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام رضا
دسـتـی بـگـشـائـیـد به امـداد گـداتـان رحـمی بنـمائید به این بیسر و پاتان اشکی بفـشانید بر این مُـردۀ احساس تا زنـده شـود از اثر فـیـض دعـاتـان دیگر رمقی نیست در این پای شکسته مـانـده دل من منتـظر دست عـطاتان لطفی، کرمی، گوشۀ چـشمی بنمائـید بر گـوشه نـشـیـنانِ قـدیـمی سـراتـان یک بار بـیائـید به دیـدار کسی که... یک عمر غریبانه نموده ست صداتان هر چند شـبـیـه شهـدا نیست لـیـاقـت! تا اینکه دل و دیـده نمائـیـم فـداتان... امّــا بـگـذاریـد کـه از روی تـفـضّـل مــا را بـنـشـانــنـد کــنــار رفـقــاتـان شـرمـنـده! ببخـشـید که در بازی دنیا افـتاد شـبی از لـب مـا سـوزِ نـواتـان با سیـنه زنان حـسنی سخت نگـیـرید نـادیـده بـگـیـریـد خـطـای فـقــراتـان « ما خانه به دوشان، غم سیلاب نداریم» تا تـکـیه نـمـودیم به دسـتـان وفـاتـان ما تجربه کردیم در این دیر کهـنسال روشنگـر دلهاست سـیـاهی عـزاتان ما روضه گرفتیم به امید عـبوری... یک جـلـوه نمایید به قـربان صفـاتان ما را بـرسـانـید شـبی مـشـهـد دلـدار داریم به دل عشق غـریب الغـرباتان ای کاش که محشور شوم در صف محشر با سینهزن خالصِ بیرنگ و ریاتان منّت بـگـذاریـد که گـردد به نـگـاهی دلهای خـرابـاتـی ما کربو بـلاتـان
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام رضا
مـاه صـفـر گـذشت بـیا تا سـفـر کـنـیم بـاید از این دو مـاه دوبـاره گـذر کـنیم آقـا بـیـا کـه دیـدۀ حـسـرت کـشـیـده را با اشک دوری از تو و این ماه تر کنیم هرشب به شوق روضۀ فردا نفس زدیم شب را از این به بعد چگونه سحر کنیم مـزد دو مـاه گـریۀ خـود را گـرفـتهایم خود را به یک نگاهت اگر مفتخر کنیم ما خـسـته نـیـسـتم که رخـت سـیـاه را با خـستگی از این تن وامـانده در کنیم امسال هم گذشت و پس از این رواست که گـریه بـرای فـاطـمۀ پـشـت در کـنـیـم برخـیز تا مـسافـر صحـن رضا شـویم مـاه صـفـر گـذشت، بیا تا سـفـر کـنـیم
: امتیاز
|
مناجات آخر ماه صفر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
خـستـۀ خـستهام ای یار چه باید بکنم رفتـم از یاد تو انگـار! چه باید بکنم این دوماه از کف من رفت و نکردم کاری وای از غـفـلت بسـیار! چه باید بکنم اهل دل با تو شب خویش سحر میکردند منِ مـحـروم ز دیـدار چه باید بـکـنم با همه خـوب شدم با تو ولی بد بودم چـشم من بود به اغـیار چه باید بکنم هرچه گفتی تو به من گوش ندادم! العفو! شـدم امـروز گـنهکـار چه باید بکـنم مـثـل هـربار زدم زیـر قـرارم با تو تو بگو تا که من اینبار چه باید بکنم نروم کرببلا خاک به سر خواهم شد تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟!
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در سال نو
نشاط عید هم از دوریت غم انگیز است بیا که گـر تو نـبـاشی بهار پـائـیز است چگونه خـنـده کند آنکه در فـراق رخت همیشه کاسۀ چشمش ز اشک لبریز است به رو نـمـای جـمـالت چه آورم با خود که جان هر دو جهان در بهاش ناچیز است سحرگهان که تو را می زنم صدا مهدی ز نکهـت نـفـسم صبح عـطر آمیز است لبی که وصف تو گوید چو صبح خندانست دلی که یاد تو باشد چو گل سحر خیز است چـگـونه کــوه گـنـاهـم ز پـا در انـدازد مرا که رشته مهـر تو دست آویـز است خط امان من از فیض دست بوسی تو است چه بیـم دارم اگر تـیـغ آسمان تیز است
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام باقر
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصـلاً بـرای آمـدنـش بـیقـرار نیست گـیرم رسیـد روز وصالش چه فایده؟! وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست روزی هـزار بار دلـش را شکـسـتهام این گونه زیـستن، ادبِ انـتـظار نیست همسایهای گرسنه و اهل محـله خواب یعنی در این محله کسی سفرهدار نیست؟! آخـر چـقـدر در پـی دنـیـا دویـدهایـم؟! باور کنیم، حـرص زدن افتخار نیست امروز اگر که توبه نکردم، چه میکنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟! باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عـاشق دلـداده عـار نیست ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست وای از مـزار و غـمکـدۀ باقـرالعـلـوم یک سایهبان به گسترۀ آن مزار نیست حجّـاج، مـکـهانـد و به روز شهـادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام سجاد
هر لحظه در سکوت غمت داد میزند بغـضی که از فـراق تو فـریاد میزند اینکه تو نیستی و به ما طعنه میزنند بــر آتـش نــبــودن تــو بــاد مـیزنــد وقتی که صید دائمی چشم توست، دل کی دست رد به سیـنـه صیـاد میزنـد قـلـبـم اگـر که با تـو نـبـاشد نـمـیتـپـد نبـضم دمی که از تو کـنم یـاد میزند دیریست خنده نیست به رخسار پر غمت چـشم تو حـرف از دل نـاشـاد میزنـد امـشب نگـاه ابـری تو با زبـان اشـک دم از عـزای حـضرت سجـاد میزنـد سی سال آزگار به هر جا نشسته است حرف از غمی که بر دلش افتاد میزند با یاد شام و بزم شراب اشک ریزد و با یاد جسم غـرق به خـون داد میزند
: امتیاز
|
مناجات عرفاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
گل، فزون است، ولی آن گل، بیخار کجاست؟ خیمه بسیار بوَد، خیمۀ دلدار کجاست؟ دل آوارۀ من، خانه به دوشِ یار است ای حرم با من دلخسته بگو، یار کجاست؟ عرفات و جبل الرّحـمه، بگویید به من کعـبۀ روح مرا وعـدۀ دیدار کجاست؟ شب، شب مشعر و چشم همگان بیدار است جگرم خون شده، یارب! دل بیدار کجاست؟ یوسف فاطمه! بازار تو، گرم است ولی آنکه ما را ببرَد بر سر بازار کجاست؟ تا بـیایـیم سـر راه تو با گـوهـر اشک سینۀ سوخته کو؟ چشم گهربار کجاست؟ حاجیان در عرفاتند و ز هم میپرسند حاجی فاطمه کو؟ رهبر احرار، کجاست؟ ای جـوانـان مدیـنه! ز شـما میپـرسم که علی اکبر و عباس علمدار کجاست؟ نه رباب و نه ز گهوارۀ اصغر، خبر است طفلِ شیـرِ حرم حیـدر کرار کجاست؟ میثم از کثرت عصیان چه هراست، بشنو عفو، فریاد برآرد که گنهکار کجاست؟
: امتیاز
|
مناجات عرفاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای یـوسف گمگـشته کجای عرفاتی در خـیمه خود گرم دعـای عرفاتی ای چشم خـداونـد به ما هم نظری کن ای خلق خدا منـتـظر روز ظهورت ای پُر شده صحرای منا از تو و شورت افسوس که مُردیم و جمال تو ندیدیم هرشب به فراقت زجگرناله کشیدیم باز آی که در خیمه ما اشگ فشانی بـاز آی که داد شـهـدا را بـسـتـانـی جان دادن سقا لب عطشان که شنیده بی تابی اطفـال پـریـشان که شنـیـده
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان در مصیبت تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
درد دل مـا بیتـو فـراوان شـده آقـا دلهـا همه امـروز پـریشان شده آقا بَـد مـیگـذرد زنـدگـی مــردم دنـیـا بیتـو هـمۀ سال، زمسـتان شده آقـا ای باب نجات همگان دست بجُنبان تو نـیـستی و بَـد شدن آسان شده آقا آرامـش دنـیای نـفـس گـیر، کجـایی بدجور جهان بیسر و سامان شده آقا حـال دل بـیـچـارۀ مـا تا تو نـبـاشی مانند بقیعی است که ویران شده آقا داده است به ما سوختگان جانِ دوباره رویای بـقـیعی که چراغـان شده آقا ای کاش نمیریم و بـبـیـنیم که آنجا چون کربـبلا یا که خراسان شده آقا
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در عید سعید فطر
ای جـذبۀ ذیالحجّـه و شـور رمضانم در شادی شعبان تو غرق است جهانم تـقـدیـرِ مـرا نــور نـگـاه تـو رقــم زد بایـد که شب چـشـم تو را قـدر بـدانـم روی تو و خورشید، نه، روشنتر از آنی چـشم من و آیـینه، نه، حـیرانتر از آنم در ســایـۀ قــرآن نـگــاه تـو نـشـسـتـم باران زد و برخاست غبار از دل و جانم برخاست جهان با من برخاسته از شوق تـا حــادثــۀ نــام تـو آمــد بـه زبــانــم عید است و سعید است اگر ماه تو باشی ای جـذبۀ ذیالحجّـه و شـور رمضانم
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت حضرت زینب
آرامـش حـقـیـقـی چـشم انـتـظـارها صبـری بـده به سیـنۀ ما بیقـرارها این امتحان ماست كه با سختی فراق سنـجـیـده میشـوند تـمـام عـیـارهـا ما دل شكستهایم و دلت را شكستهایم شـرمنـدهایـم از غـم این انـكـسارها یک ماه و نیم مانده كه آمادهام كنی ای مقتدای هرشب شب زنده دارها دنیای ما پُـر است از آمـال و آرزو آقا نجـاتـمـان بـده از این حـصارها اما سرشت ما همه از خاک كربلاست آقـا عـنـایـتـی به حـسـیـنی تـبـارهـا امشب دوباره در طلب زیـنـبـیـهایم پـروازمان بده به سوی همجـوارها از ما مـدافـعـان حـرم انـتخـاب كن ما را بـده لـیـاقـت آن سـر به دارها
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی در وفات ام البنین
الا که دست خدایت در آستـین باشد بـیا که مانده به در دیـدۀ زمین باشد گـنـاه میکـنم اما به خود نـمیگـویم شرار قهر تو شاید که در کمین باشد خوشا به حال گدایی دست چشمانش ز ابر خرمن چشم تو خوشه چین باشد چه میشود که دم مرگ پا نهی به سرم خودت بخواه که تقدیرم اینچنین باشد کـنـار اشـک غـم فـاطـمـیـهات بـاید دوباره چشم تو با غصّهای قرین باشد بــگــو بـه آه دل دردآورت امـشـب که روضه خوان غم اُمِّ بیبنین باشد تو روضه خوان عمویی و روضهات باید برای مـادر عـبـاس دلـنـشین بـاشـد
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در عرفه
ای یوسف غریب به کنعـان نیامدی تـنـهـاتـرین مـسافـر دوران نیـامدی گـویـند بوی پیـرهنت می رسد ولی ما مانـده ایم و وعـدۀ خوبان نیامدی دارد هنوز نسل جوان پیر می شوند طولانی است قصۀ هجران نیامدی خضر انتظار لحـظۀ دیـدار می کشد یعـقـوب دهر بهر تو گریان نیامدی ایمان چو شعله ایست کف دست مومنین شـد سخـت آزمـایش ایـمـان نیامدی گاهی شکست حرمت والای اهلبیت گاهی شکست حرمت قرآن نیامدی قوم یهود، قـوم نجس، قـوم بچه کش در قدس و کعبهاند به جولان نیامدی آتـش به جـان امت اسـلام می زنـند هرجا که هست جمع مسلمان نیامدی دارند عـاشـقـان شما کشته می شوند ای پـاسـدار خـون شهـیـدان نیامدی خـون حـسین منتـظر انتـقـام توست زینب تو را صدا کند از جان نیامدی ای زائر غـریب حرمهـای اهل بیت محصور شد حریم تو جانان نیامدی ایـنـک اهـانـتـی به مقام خـلـیـل شد کـعـبـه اسـیـر فـتـنۀ طوفـان نیامدی ما را برای لشگـر خود انتخاب کن آمـادهایـم پـای تـو هـر آن نـیـامـدی با اهل روضه در عرفه وعده کردهای اینجا کسی نگـفـت پـریشان نیامدی میگـفت با عموی تو سالار کـربـلا رفتی ولی به خیمه ز میدان نیامدی
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در عرفه
ای امیـر عـرفـه دست مـن و دامـانـت جان به قربان تو و گردش آن چشمانت ای امیر عـرفـه ذكـر لـبـت را قـربـان حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان ای امیر عـرفه روح مـنـاجـات تـوئـی مشعر و سعی و صفا مروه و میقات توئی ای امـیـر عــرفـه حــالِ مـنـاجـات بـده بر گـدای حـرمـت وقـت مـلاقـات بـده ای امیـر عـرفـه گـر چـه سـراپـا دردم گر بیائی به خـدا دور سرت می گردم ای امـیــر عــرفــه دیــدۀ پُــر آب بــده دل بـی تـاب مـرا با نـگـهـی تـاب بـده ای امیر عـرفه فـیض دمـت را قـربان دل دریـایـی لـبـریـز غـمت را قـربـان ای امیر عـرفه تـنگ غـروب است بیا سر زدن بر فقرا سرزده خوب است بیا ای امیر عـرفه حـاجـی زهـرا بـرگـرد جان زهرا دگر از خیمۀ صحرا برگرد ای امیر عـرفه خـنـده بـزن بر رخ من جـان زیـنـب بده روز عرفه پاسخ من ای امیـر عـرفـه! ذكـر مـدام است بـیـا كار این عـاشق دلخـسته تمام است بیا ای امیر عرفه دیدن رویت عشق است مردن امشب به خدا بر سر كویت عشق است ای امیـر عـرفـه جـان گـل یــاس بـیــا آخـر مجـلـس ما روضـۀ عـبـاس بـیـا ای امیـر عـرفـه در عـرفـاتـی امـروز یا كه در علـقـمـۀ شـاه فـراتـی امروز ای امیر عـرفه شرح بـده خود بر من سر عـبـاس كجـا ضرب عـمـود آهن!
: امتیاز
|